پوریاپوریا، تا این لحظه: 20 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

خاطرات پوریا

یک شعر عجیب هسته ای !

بیا تا جهان را به خوش بگذریم  ×××  تا نباشیم بی کارو بی زندگی گر تلاشت بیش ازآن فوتبال باشد×××مطمئن باش زندگی دشوار باشد دشواری آدم را مرد سازد بلی×××تا شوی همی فیلسوف هسته ای تا در مذاکره سرت بحث کنند بلی ×××آن همان وقت است که می گویی من همی خواهم یکی پیتر پن {آمریکا} گر بخواهی تو شوی دانشمند××× تو حتما می خواهی ژاندرمن تا ماساژت دهد تا حد مرگ ×××که بفهمی هسته ای را بنگ بنگ حال می خواهی بگوش×××حال می خواهی بزن شاعر : پوریا رزم آرا     ...
15 فروردين 1394

سفرهای نوروزی 1394(قسمت پنجم )

در راه برگشت از بندرعباس از شیراز گذشتیم و در اصفهان ماندیم . شهری بسیار تاریخی و زیبا که من همیشه احساس خاصی به آن دارم و البته تیم سپاهان هم که از 3 سالگی طرفدارش هستم مال اصفهان است . در اصفهن از زاینده رود و پل خواجو و چهل ستون و چند موزه و میدان امام اصفهان دیدن کردیم و حسابی گز و ژولکی خریدیم . اصفهان در عید بسیار شلوغ بود و کمی کار ما را مشکل کرده بود اما بازهم خوش گذشت و جاهای جالبی را دیدیم و چیزهای جدیدی یاد گرفتیم . برای من جالب ترین قسمت در اصفهان نقاشی های بسیار ظریف و زیبای چهل ستون بود که مرا شگفت زده کرد .بعد از اصفهان به تهران برگشتیم و بعد از یک روز استراحت به سمت شما و دیدار خانواده پدری رفتیم . عکس هایم از اصفهان و شمال ر...
13 فروردين 1394

سفرهای نوروزی 1394(قسمت چهارم )

از بندرعباس با ماشین بوسیله کشتی های مخصوصی به جزیره قشم رفتیم که قشنگ و دیدنی بود البته اگر بازهم آلودگی ها را نبینیم و البته اگر بتوانید از بازارهای قشم بگذرید چون بازارهای بسیار مفصل و ارزانی دارد که هرچه بخواهید در آن پیدا می شود که مهمترین بازارهای آن در درگهان است و ما تا شب در آنجا بودیم و دوباره شب با همان کشتی ها به بندرعباس برگشتیم و خیلی به ما خوش گذشت و البته خریدهای خوبی هم کردیم مثل لباسی که پدرم برای خودش خرید ولی اندازه من شد   ...
11 فروردين 1394

تولدم مبارک

امروز تولد من است . هربار که تولد آدم است و سن که بالا می رود ، احساس مسئولیت هم بیشتر میشود . الان من یازده ساله شدم و احساس مسئولیتم هم یازده ساله شده . منظورم از احساس مسئولیت احساسی است که با بزرگتر شدن متوجه آن می شوی . این احساس  مثل نگهداری از خواهر و یا برادر کوچکترتان است که البته من ندارم . یا مثلا خورد کردن میوه با چاقو بدون کمک بزرگترها یا اصلا یک موضوع بسیار مهم تر داشتن گوشی موبایل که هدیه اصلی مادر و پدرم در تولد امسال من است.   یک احساس عجیب دیگر را تجربه کردم . وقتی شما چیزی ندارید و آن را در ذهن خودتاان خیلی بزرگ می کنید و بعد در یک غافلگیری آن را به دست می آورید و چند روزی از آن استفاده می کنید ، آن احسا...
9 فروردين 1394

سفرهای نوروزی 1394(قسمت سوم )

دو تا از مکان های گردشگری بندرعباس موزه و معبد هنودها است که بسیار دیدنی است .مخصوصا برای من که به تاریخ علاقمندم . البته معبد هندوها بسیار از بین رفته است و چیز زیادی از آن باقی نمانده است اما بازهم دیدنی است . در موزه بندرعباس چیزهای تاریخی پیدا شده در بندر عباس  وجود دارد که از زمان انسان های اولیه شروع می شود چون تنگه هرمز یکی از مکان های اولیه ایست که بشر در آنجا زندگی می کرده است . اسباب بازی های قدیمی بندر عباس و مجسمه های بسیار طبیعی و زیبا ددر آنجا وجود داشت که درباره ی بازار سنتی بندر عباس ، ماهیگیری ، جنگ پرتغالی ها با ایرانی ها بود . یکی از چیزهای جالبی که آنجا وجود داشن ظرفهای بزرگ گلی بود که مردم ایران باستان مرده های خود...
8 فروردين 1394

سفرهای نوروزی 1394(قسمت دوم )

ساعت دوازده شب به بندر عباس رسیدیم و بعد از خوردن یک کباب حسابی به خانه عمویم رفتیم و از فردا گشت و گذارهایمان دربندر را از بازار ماهی فروشان شروع کردیم . یک نوع ماهی بسیار گران و خوشمزه به نام حلواسفید را خریدیم و همانجا کنار دریا سرخ کردیم و جای شما خالی خوردیم . دریا بسیار زیبا و آرام بود البته اگر از آلودگی های کنار و  ساحل دریا چشم پوشی کنیم . به نظر من بندرعباس شهر قشنگ و نسبتا باکلاسی بود و از آن خوشم آمد و به من خیلی خوش گذشت . در یکی از رستوران های بندر با دو توریست دانمارکی برخورد کردم که با آنها صحبت کردم و بسیار برایم جالب بود.آنها هم انسان های خونگرم و صمیمی بودند . البته نکته آخرش این است که آنها از انگلیسی من تعریف کردند...
6 فروردين 1394

سفرهای نوروزی 1394(قسمت اول )

امسال در یک ایده متفاوت ما تصمیم گرفتیم عید را به یک ایرانگردی درست و حسابی بریم . سفر ما از تهران شروع شد و بعد از گذشتن از قم ، کاشان، بادرور، اردستان ،نایین ، اردکان و میبد اولین جایی که یک شب ماندیم شهر یزد بود که البته کمی با آنچه که انتظار داشتم فرق داشت شهر کمی سوت و کور بود و راهنمایی برای دیدن مکان های دیدنی و استراحتی آن خیلی کم و بدون نظم بود و راستش را بخواهید خیلی به ما خوش نگذشت . بعد از یزد به سمت بندر عباس حرکت کردیم و در راه مناظر زیبایی دیدیم که از آن ها عکس گرفتم که می توانید در پایان همین مطلب آنها را ببینید .     ...
3 فروردين 1394
1